چکيده
طغيان انسان عبارتست از تجاوز از حد مرزهاي عقيده، شريعت، اخلاق، قانون، حقوق انسانها و ناديده گرفتن نظم و اعتدال در همه ابعاد، و منشاء اصلي اين صفت رذيله، جهل و غفلت، فراموشي، هواپرستي وخودبيني است. اين امور سبب پيدايش انديشههاي ناصواب و انحرافي در مورد انسان و جهان شده و شخص جاهل يا غافل، جايگاه حقيقي خويش را که فقر و وابستگي است، نميشناسد يا از ياد ميبرد و همين موجب بروز احساس بينيازي ميگردد، در اين حالت انسان مغرور به مال و جاه، خويشتن را درتدبير و اداره امور مستقل و بينياز از خدا ميبيند. همچنين عقدههاي مخفي روان او که عبارتست از آثار تربيت غلط از قبيل احساس حقارت، کبر. حسادت و ... در انعقاد اين کژبيني يا تقويت و استمرار آن تأثير بسزايي دارند. با استقرار حالت طغيان در انسان، توحيد از جان او رخت برميبندد و انساني که فطرتا خداشناس و خداجوست، خودپرست و مشرک ميشود، عامل اساسي در اين تغيير و تحول گم کردن هدف اصلي و انتخاب دنيا براي هدف پنداري خويش است. انسان که بر اساس نظام آفرينش، حيات او در گرو وابستگي به خداوند و آزادي از ساير تعلقات است در اثر بريدن از خداوند و وابستگي به دنيا، از خود واقعي خويش خارج و گرفتار خواستهاي (خود) پنداري است، در اين صورت است که از دستيابي به ماهيت اصيل انساني يا حفظ آن محروم و محکوم به مسخ هويت و نهايتا مرگ مستمر و فناء دائم ميگردد.